اگر شعرهای من زیباست دلیلش آن است که تو زیبایی.
حالا هی بیا و بگو چنین است و چنان است.
اصلاً مهم نیست تو چند ساله باشی من همسن و سال تو هستم
مهم نیست خانهات کجا باشد برای یافتنت کافی است چشمهایم را ببندم.
خلاصه بگویم حالا هر قفلی که میخواهد به درگاه خانهات باشد
عشق پیچکی است که دیوار نمیشناسد.
اگر “او” برای “تو” ساخته شده “من” برای “تو” ویران شدهام !
آقا گمانم من شما را دوست...
حسی غریب و آشنا را دوست...
نه نه! چه می گویم فقط این که
آیا شما یک لحظه ما را دوست؟
منظور من این که شما با من...
من با شما این قصه ها را دوست...
ای وای! حرفم این نبود اما
سردم شده آب و هوا را دوست...
حس عجیب پیشتان بودن
نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...
از دور می آید صدای پا
حتا همین پا و صدا را دوست...
این بار دیگر حرف خواهم زد
آقا گمانم من شما را دوست...
دارمــــــــــــــــــــــــــــ..